جواب معرکه
تاج پلیزززز😊
## انشا با موضوع 'دو روز مانده به پایان جهان'
دو روز مانده به پایان جهان، زمانی است که زندگی رنگی دیگر میگیرد. در این لحظات سپریشدنی، هر ثانیه معادل تمام عمر میشود و ارزش هر لحظه را با ژرفای وجود حس میکنیم. از پنجره به افق دور مینگرم، جایی که آسمان و زمین در برخوردی آرام و در عین حال پر اضطراب به هم میپیوندند.
در این روزگار کوتاه، سکوت و هیاهو، تضادی عجیب در گوشهایم زمزمه میکنند. مترادفها و متضادها در کنار یکدیگر معنا پیدا میکنند؛ آرامش و پریشانی، امید و یأس. مردمان به دنبال یکدیگر میگردند تا شاید در کنار هم از این فرصت اندک بهره گیرند.
آسمان، که همواره جایگاهی برای پرندگان و ابرها بود، اکنون به پارچهای خاکستری تبدیل شده که دلتنگ بارانی سنگین است. باد، که گاه نوازشگری ملایم بود، حالا با شدتی بیبدیل درختان را به رقصی تلخ وامیدارد. موجهای دریا با غرشی به ساحل میکوبند و هر ضربهی آن، طنین پایان نزدیک را به گوش جهان میرساند.
در این ساعات باقی مانده، فعلها معنایی بس فراتر از گذشته میگیرند. دوست داشتن، دیگر فقط یک فعل نیست، بلکه نقاشی رنگارنگی است بر دیوار دلها. بخشیدن، دیگر تنها کلمهای در فرهنگ لغات نیست، بلکه پلی است به سوی آرامشی پایدار. دیدن، لمس کردن، و شنیدن همگی به تجربیاتی بدل میشوند که روح و جان را تازه میکنند.
همسایگان، که تا دیروز تنها رهگذران زندگی بودند، امروز یاران نزدیکند و سخنان کرختشان با مهربانی و صداقت آمیخته است. خورشید با نوری گرم، آخرین دیدار با زمین را به نمایش میگذارد، و ماه همچون نگینی درخشان در چشمانداز شب، وداع پایانی خود را به همه عرضه میدارد.
حال که دو روز به پایان جهان مانده است، هر کسی در جستجوی هدف و معناست، شاید برای نخستینبار با درک نهایت زندگی، به اهمیت لحظات پی بردهایم. دانستهایم که زندگی نه تنها در طول آن بلکه در کیفیت لحظاتی است که با عشق، مهربانی و شور سپری میکنیم. و شاید این بزرگترین درسی باشد که از این پایان قریبالوقوع میتوان آموخت.